عزیزان،عزیزان صداتان بریده
ترانه از این بام پر و بال کشیده
ببارید که این بار دل خاک گرفته
برقصید که این ساز به بی داد رسیده
بکوبید،بکوبید،به آواز بگویید
که از بار چه بسیار سر باغ خمیده
شمایید خود ماه که در چاه نشسته
شمایید خود "شمس" که از شعر چکیده
همه خوب و همه خواب، شب ساکت مرداب
همه ماه گرفته در این بسته ترین قاب
رها باش رها باش از این فتنه رها باش
قفس تنگ و نفس تنگ،هوا باش هوا باش
همه قیل و همه قال،همه گنگ وهمه لال
تو ای بسته پروبال،تو پرواز ما باش
من آزاد نبودم که تو آباد نبودی
من از یاد نبردم که تو در یاد نبودی
تو ای زخم قدیمی،بیا شفای ما باش
تو ای درد صمیمی،دوا باش،دوا باش...


پنج شنبه 1388/6/5 22:1
X