دوباره شروع از گفتن است ، نا تمام گفتن
که توشاید تمامش کنی.....
دوباره هق هق است و هزاران آه و نشنفتن های تو
من و کاغذ و قلم دربدر وادی حرف
که تو شاید گذری از لب این وادی کنی
و تو شاید کمی گوش کنی ...بشنوی این فریادم
من و این بغض صدا و کمی شور نگاه پشت یک فریادیم
که تو امروز از آن میگذری
خسته ام بس که شنفتم چه بی آوازم
و چرا مسکوتم
و چرا هیچ ندارم حرفی...
وه چه بی فریادم اه چه بی آوازم
من خود ز خود می پرسم که چرا مسکوتم!!
منی که غرق شده در حرفم ... چرا بی حرفم؟؟
من و این بغض صدا خسته از این همه آه
من همه فریادم من همه آوازم
در دل فریاد ها چه سکوتی اینجاست....