دوباره شروع از گفتن است ، نا تمام گفتن
که توشاید تمامش کنی.....

دوباره هق هق است و هزاران آه و نشنفتن های تو

من و کاغذ و قلم دربدر وادی حرف
که تو شاید گذری از لب این وادی کنی
و تو شاید کمی گوش کنی ...بشنوی این فریادم

من و این بغض صدا و کمی شور نگاه پشت یک فریادیم
که تو امروز از آن میگذری

خسته ام بس که شنفتم چه بی آوازم
و چرا مسکوتم
و چرا هیچ ندارم حرفی...

وه چه بی فریادم اه چه بی آوازم

من خود ز خود می پرسم که چرا مسکوتم!!
منی که غرق شده در حرفم ... چرا بی حرفم؟؟

من و این بغض صدا خسته از این همه آه 
من همه فریادم من همه آوازم
در دل فریاد ها چه سکوتی اینجاست....
 


دسته ها : ادبی - شعر
شنبه 1388/8/23 10:12
X