می گویی : گوشَت را به من بده ، پس سهم من چه ؟

 گوشم را به تو می سپارم اما ...

می گویی : گوشَت با من نیست ! حواست کجاست ؟ کـَری ؟

می گویم : شاید اگر حرف تازه ای برای شنیدن بود ، گوشهایم کر نمی شدند !

 حیف تو این را نشنیدی !

 حرفم تازه بود اما نشنیدی !

حالا بگو حواس تو کجاست ؟!؟

 

دسته ها : از جنس آرسو
پنج شنبه 1387/11/17 17:10

دیدی که شب شد ...
وقتی نبودی ...
من بودم و دل ...
شعر وسرودی ...

دسته ها : شعر - غمگینانه
چهارشنبه 1387/11/16 7:59

 

کودکی آخ کجایی که ببینی اینجا، از همه رویاها، آرزوهای بزرگ ، یک شبح جا مانده که دلش سخت گرفتست از این عادت شب زدگی. کودکی آخ کجایی که بدانی اینجا، همه تنها هستند همه مردم این شهر به هم مظنونند. همه بر لب لبخند لیک در دل تردید .


کودکی یادت هست؟! تو و من مست بزرگی بودیم و نمی دانستیم بعد از این رویاها، یادمان خواهد رفت. بعد از این ما خودمان را حتی یادمان خواهد رفت. کاشکی اینهمه اصرار نمی کردی تو، پای فهمیدن این حس بزرگی که منم پایانش . کودکی رفتی و من جا ماندم ...
دسته ها : شعر - عاطفی
جمعه 1387/11/11 10:25

 

هزار تیر حادثه کمین گرفته در کمان

  

ولی اگر نخواهد او ، یکی رها نمی شود

 

 

« خدایا شکرت »

دسته ها : شخصی - شعر
چهارشنبه 1387/11/9 18:51

 

 

دیروز و امروزم ببین

حال شب و روزم ببین

چون شعله می سوزم ببین

کو ابر من ؟ باران من ...

 
دسته ها : دل نوشته - ترانه
چهارشنبه 1387/11/9 18:46
 
  

اگه از عشق می شه قصه نوشت

  می شه از عشق تو گفت ...

  ( تقدیم به مهربونم )

دسته ها : شخصی - عاطفی
چهارشنبه 1387/11/9 18:41
X