نه از خاکم ،نه از بادم
نه در بندم، نه آزادم
نه آن لیلاترین مجنون
نه شیرینم، نه فرهادم
نه از آتش، نه از سنگم
نه از رومم ،نه از زنگم
فقط مثل تو غمگینم
فقط مثل تو دلتنگم
چه غمگینم، چه تنهایم
نه پنهانم، نه پیدایم
نه آرامی به شب دارم
نه امیدی به فردایم
چه امیدی،چه فردایی
چه پنهانی ،چه پیدایی
اگر خوشحال ،اگر غمگین
چه فرقی داره تنهایی
تونیستی قصة دردم
سیاهم، ساکتم،سردم
اسیر خاکم وخسته
اگر سبزم، اگر زردم
اگر آبی تر از آبم
اگر همزاد مهتابم
بدون توچه بی رنگم
بدون تو چه بی تابم
بیا از «من» جدایم کن
صدایم کن ،صدایم کن
دلم از دست «من» خونه
بیا از «من» رهایم کن
گاهی میخواهم با مسئله کنار بیایم
گاهی خیال می کنم با مسئله کنار آمده ام
اما میخواهم این مسئله را حل کنم
کنار آمدن راه حل نیست
مسئله ! کاش برای حل کردنت بیش از این آزارم نمیدادی ...
- - - - - - -
به نام خدا سلام دوستای خوبم
ببخشید کمی غمگین شده فضای وبلاگ و پرسیده بودین چرا ؟
تو این مدت که خیلی ناراحت بودم ، نوشتن این جملات کمی آرومم کرد
وقتی این مسئله سهل ممتنع رو حل کردم بازم نوشته های امیدوارانه می نویسم .. امیدوارم
التماس دعا
گر آمدنم به خود بدی نامدمی
ور نیز شدن به من بدی کی شدمی
به زان نبدی که اندر این دیر خراب
نه آمدمی ، نه شدمی ، نه بدمی
برای دردم ، مرهم نمیخواهم
برای دردم تمسخر نمیخواهمبرای دردم درمان میخواهم . . .
گاهی بودنت عذابم می دهد
کاش کمی تازه میشدی ...
کاش ...