خوش آمد بهار
گل از شاخه تابید خورشید وار
 چو آغوش نوروز پیروز بخت
گشوده رخ و بازوان درخت
گل افشانی ارغوان
نوید امید است در باغ جان
 که هرگز نماند به جای
زمستان اهریمنی
بهاران فرا میرسد
 پرستیدنی
سراسر همه مژده ایمنی
درین صبح فرخنده تابناک
که از زندگی دم زند جان خاک
بیا با دل و جان پاک
همه لحظه ها را به شادی سپار
نوایی هم آهنگ یاران برآر
خوش آمد بهار

- - - - - - - - - - -

دوستای گل تبیانی من !

عید و سال نو رو بهتون تبریک میگم

سبز سبز باشید

دسته ها : مناسبتی - شعر
جمعه 1387/12/30 8:6
تو را در آسمان نخواهم جست.
‫و نه در میان خاک و اعماق گیاه.
‫یا به ستیغ کوه های بی نشان و مزارهای مه آلود.
‫نه در میان سنگ های ساییده کف رود.
‫یا در میان خزه های کور- تالاب های دور.
‫از آن سبب که تو در قلب من نشسته‌ای.
‫درخشان و تابناک
‫چونان چون خورشید،
‫یگانه گرمابخش
‫آسمان و زمین و دشت و کوهستان و گیاه و رود.
‫بتاب. بتاب
 
» افسانه امیری « 
دسته ها : ادبی - عاطفی
سه شنبه 1387/12/20 12:36

گریه نمی کنم نه اینکه خوبم

نه اینکه دردی نیست 

نه اینکه شادم

یه اتفاق نصفه نیمه ام که

یهو میون زندگی افتادم ... 

دسته ها : ترانه - غمگینانه
جمعه 1387/12/16 11:42
گاهی اوقات
قطره های شک
می بارند بر زمین باورم
و گیاهان امیدم آفت می زنند
فکر می کنم
چه فایده داشت
اینهمه وجین کردن دل؟
چه فایده داشت
آبیاری احساس
و ریشه دواندن به اعماق وجود؟

تا به کِی آوندهایم
تهی ز حقیقت؟
تا به کِی سبزی برگهایم
وابسته به نور؟

نمی دانم کِی کلروفیل
به واژه نامه پیوست؟

که من فهمیدم
باور من به رشد
تنها یک اعتیاد است
به نور!

و من ناگهان
از زرد شدن ترسیدم!
 
» آوا کوه بر « 
دسته ها : ادبی - شعر
سه شنبه 1387/12/13 9:4

 

 

من‌ سنگ‌ شدم‌ و سد‌ و دیوار ...

دیگر نور از من‌ نمی‌گذرد ، دیگر آب‌ از من‌ عبور نمی‌کند

روح‌ در من‌ روان‌ نیست‌ و جان‌ جریان‌ ندارد .

حالا تنها یادگاری‌ام‌ از بهشت‌ و از لطافتش

چند قطره‌ اشک‌ است‌ که‌ گوشه‌ دلم‌ پنهانش‌ کرده‌ام

گریه‌ نمی‌کنم‌ تا تمام‌ نشود

می‌ترسم‌ بعد از آن‌ از چشم‌هایم‌ سنگ‌ریزه‌ ببارد.

دسته ها : ادبی - غمگینانه
پنج شنبه 1387/12/8 9:59
X