![]() | ![]() | ![]() | ![]() | ![]() | ![]() |
aach dargahe ehsaani
ey saaghie farzaanah
gor man da layaaghat vaar
ghurbaanin olum ya na
aalam sana ghurbaandi
dunyaa sana heyraandi
emdaad eladi bakhtim
oldum sana divaanah
ناله ی دل ، حسینم وا حسینایم ترانه
زنم یک سو تمام خارها ، کز باغ گلم گیرم نشانه
الا ای سنگ ها ، با من بنالید
که از آهم کشند آتش زبانه
که غیر از من نماز آورده بر جا
به جسم یار ، زیر تازیانه
هَزارانم همه خفتند در خاک
هِزاران کوه ، غم دارم به شانه
دریغا ! پنجه ی قاتل گره خورد
بر آن مویی که زهرا کرده شانه :(
مران ای ساربان ، محمل که شویم
گل خود را به اشک دانه دانه
- - - - - - -
ای زینب: نگو در کربلا بر تو چه گذشت! بگو ما چه کنیم؟
امان از دل زینب
تقویم، شرمسارِ هزاران نیامدن
یک بار، آمدن وَ پس از آن نیامدن
این قصّه، مال توست، بیا مهربانترین
کاری بکن، چه قدر به میدان نیامدن؟
این خانۀ پُر از گُلِ پژمرده هم هنوز
عادت نکرده است به مهمانْ نیامدن
باران بدون آمدنش نیست، بیگمان
مرگ است در تصوّر باران، نیامدن
امّا تو با نیامدنت نیز حاضری
کم نیست از تو چیزی از این سان نیامدن
اشیای خانه، جملۀ تاریک رفتناند
آیینه، عکس، پنجره، گلدان، نیامدن...
|
ناگهان یک صبح زیبا آسمان گل کرده بود خاک تا هفت آسمان ، بغض تغزل کرده بود
حتم دارم در شب میلادت ای غوغاترین حضرت حق نیز در کارش تأمل کرده بود
هر فرشته تا بیایی ای معمایی ترین بال های خویش را دست توسل کرده بود
علی پا به این دنیا گذاشت و قلب عاشقان را مسحور کرد
و همگان را با انسانی آشنا کرد که پدر تمامی آفریدگان پروردگارش لقب گرفت
میلادش مبارک
پدرم ، روزت مبارک
وجدانهای خفته
اشک های سرازیر
دستهای ناتوان
دلهای غمین
هیچ کدام را دوست ندارم
ولی با آنها زندگی می کنم
چه بر سرمان می آید
چه پیش می آید
چه عوض می شود
چه جابجا می شود
نمی دانم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
تنها چیزی را که می دانم زندگی است
باید زندگی کرد،زندگی
و باز همان حرفهای قشنگ ......
........... دلها را جمع کنید
و سامان را بخرید
با عشق
با دوستی
با صفا
با صمیمیت
ساز مهربانی را در کوچه ها بزنید
نترسید
نلرزید...
آآآآآه
من کماکان در رویاها غوطه ورم
کاش .........
» ع.ا ثابتیان «